یکی از مهمترین موضوعات در امر سیاستگذاری اقتصادی، شتاب بخشیدن به فرآیند رشد اقتصادی است و نمی توان از اهمیت آن، به عنوان مبنایی برای بهبود رفاه افراد جامعه چشم پوشی نمود. در سالهای اخیر، رشد اقتصادی در کشور بهدلیل مسائلی همچون چالشهای ساختاری، تحریمها، عوارض بیماری کرونا و سایر مشکلات کلان از روند بلندمدت خود منحرف شده است. بر این اساس، بر لزوم دستیابی به رشد اقتصادی 8 درصدی در لایحه بودجه سال 1401 تأکید شده است. باتوجه به رویکرد برنامه محوری در لایحه مذکور و تسهیم استانی صورت پذیرفته، سهم استان تهران به میزان 7.1 درصد هدفگذاری و پیشبینی شده است. به منظور نائل شدن به رشد هدفگذاری شده، بررسی و مطالعه چارچوب مدلهای رشد مناطق ضرورت دارد.
مدلهای رشد مناطق یکی از مباحث اساسی در اقتصاد منطقهای هستند و هدف از بررسی آنان، شناسایی مهمترین متغیرهای مؤثر بر رشد، طراحی و اجرای سیاستها برای رشد متوازن در مناطق و کمک به توسعه مناطق کم برخوردار است. اصولاً تئوریهای رشد منطقه ای به چهار دسته کلی احصاء می شوند که عبارتند از : مدلهای طرف تقاضا، مدلهای طرف عرضه، مدل علیتهای تجمعی و مدل قطب رشد. هر یک از نظریات اشاره شده، با توجه به شرایط زمانی و مکانی حاکم بر جوامع، گوشهای از واقعیتهای رشد را بیان نمودهاند؛ لذا، تئوری مطلوب برای رشد یک منطقه، باید از طریق آزمون تجربی انتخاب شود.
پس از انتخاب چارچوب مناسب برای وضعیت سنجی رشد اقتصادی و طراحی الگوی مناسب، پیاده سازی سیاست های منطقه ای می بایست در دستور کار قرار گیرد که این مهم، در سه سطح سیاست های خرد، سیاست های کلان و سیاست های هماهنگی تدوین و اجرایی می گردد. لازم به ذکر است که، اصول ابتدایی جریان ارزیابی سیاست های منطقه ای نیز بر این اساس است که در ابتدا، پس از مقداری نمودن اهداف سیاست منطقه ای، اقدامات ممکن در زمینه ی ابقای سیاست های جاری و یا اتخاذ سیاست های جدید، تعریف گردیده و سیاسته ای مذکور شبیه سازی و ارزیابی شوند.
بررسی مطالعات داخلی و خارجی حکایت از آن دارد که در اغلب مطالعات تجربی صورت گرفته، از مدلهای طرف عرضه (نئوکلاسیک) استفاده شده و ابزار اندازهگیری و برآورد مدل استعمال شده نیز، اقتصاد سنجی بوده است. یکی از مطالعات قابل اعتنا در این زمینه، « بررسی عوامل موثر بر رشد اقتصاد استان گلستان با تأکید بر نقش اثرات سرریزی و بازخوردی منطقهای: تحلیل داده- ستانده دو منطقهای» است که در فصلنامه پژوهش های رشد و توسعه اقتصادی به چاپ رسیده است.
مطالعه استان گلستان در پی بررسی عوامل موثر بر رشد اقتصادی آن استان از روش تجزیه و تحلیل ساختاری بر پایه الگوی داده – ستانده دو منطقهای شامل استان گلستان و سایر اقتصاد ملی است. براساس نتایج حاصل از این مطالعه، سه عامل افزايش تقاضاي نهايي استان، تغيير ضرايب سرريز از مناطق ديگر و افزايش سطح تقاضاي نهايي ساير مناطق كشور، اثر قابل توجهي بر رشد توليد این استان داشته است.
یافته های مطالعه مربوط به استان گلستان میتواند برای استان تهران نیز کاربردی باشد. لذا، در طراحی الگوی رشد اقتصادی مطلوب لازم است تا ارتباطات بين منطقهاي و بهخصوص اثرات سرريزي مورد توجه قرار گیرد. همچنین، بررسی سهم ارزش افزوده بخشهای عمده اقتصادی حکایت از گرایش خدماتی- صنعتی استان تهران دارد. لذا در زمینه ی برنامه ریزی برای تسریع رشد اقتصادی، نیاز است تا به منابع رشد اقتصادی در دو بخش خدمات و صنعت توجه ویژهای گردد.
از آنجاییکه بخش خدمات، سهم بسزایی در تولید ارزش افزوده استان تهران دارد؛ لذا، بهمنظور حركت به سمت اقتصاد دانشمدار و دستيابي به رشد مستمر و پايدار ارزش افزوده و همچنین، افزايش سهم رشد بهرهوری کل عوامل در رشد ارزش افزوده اين بخش، ضروريست به برخي موارد از جمله: تأكيد بر رويكرد تركيبي (ايجاد ظرفيتهاي جديد و ارتقاي بهرهوري كل عوامل بهطور همزمان)، توجه بيشتر به چرخه مديريت بهرهوري، تدوين برنامه ارتقاي بهرهوري بهمنظور استفاده کارآتر از سرمايه و منابع انسانی، تهيه زيرساخت اقتصادي مبتني بر دانشمداري، توسعه منابع انسانی و افزايش کيفيت نيروی کار، توسعه فناوری اطلاعات، آموزش الکترونيکی مبتنی بر تغيير ساختار سرمايه و پيشرفت تكنولوژيكي و در نهایت، بهبود كيفيت سيستم و سرمايه توجه ویژهای شود.
مونا امیری؛کارشناس گروه اقتصادی،سرمایهگذاری و مشارکتهای مردمی سازمان